دانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

 

هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس

 

همه یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس

 

چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام

 

اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار

 

همه روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم

***


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها